سلام
بخش دوم زندگی من رو دارید می خونید
خب تا کجا گفته بودم
آهان ..... تا هفته دوم مهر
شب چهار شنبه بود که من تصمیم گرفتم از این به بعد درس خوندنمو شروع کنم . دیگه به این فکر نمی کردم که فقط درس بخونم به یک جایی برسم برم یک دانشگاهی..
به این فکر می کردم که برم بهترین دانشگاه.توی تصوراتم بهترین خونه تهران رو برای خودم می خواستم. رویا های بزرگی داشم
خلاصه اون شب برنامه ریزی کردم که فرداش چی بخونم
یادمه اول شیمی رو گذاشتم. بقیه رو هم یادم نمی یاد
تا اینکه فرداش....